4 شیوه رهبری که شرکت من را متحول کرد
نظرات بیان شده توسط مشارکت کنندگان کارآفرین مربوط به خود آنهاست.
وقتی به رهبری آگاهانه فکر میکنم، چیزی که به ذهنم میرسد واقعی، خام و حاضر بودن است. هدایت از یک مکان صداقت و ارتباط لحظه به لحظه با فرد یا گروه مقابلم است. هیچ استراتژی برنامه ریزی شده یا پاسخ تمرین شده ای وجود ندارد – فقط یک حضور کنجکاو و باز. این به من اجازه میدهد تا از ته دل درگیر شوم و به روشهایی پاسخ بدهم که معتبر باشد.
در طول سالها، من چند شیوه رهبری آگاهانه را توسعه دادهام که سبک مدیریت من را متحول کرده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ شرکت ما داشته است.
1. روز خود را با پایه شروع کنید، نه عجله
من روزم را با یک سادانای صبح زود شروع می کنم، که زمان اختصاصی من برای یوگا و مدیتیشن است. به عنوان بخشی غیرقابل مذاکره از روال من، من عمداً قبل از اینکه وارد روز شوم، نفسم را تسلیم می کنم. این تمرین مرا متواضع و متواضع نگه می دارد و به من این امکان را می دهد که به جای کنترل، از محل خدمت به رهبری نزدیک شوم.
به جای اینکه احساس برتری کنم یا فرض کنم همه پاسخ ها را دارم، با خودم ارتباط برقرار می کنم تا بتوانم به طور واقعی با دیگران ارتباط برقرار کنم. این تمرین به من کمک کرد تا لحنی را تنظیم کنم که چگونه میخواهم خود را به عنوان یک رهبر نشان دهم – آرام، متمرکز و حاضر.
این زمینه سازی مستقیماً به نزدیک شدن به یک جلسه یا یک تصمیم سخت ترجمه می شود. حضور من به تنهایی می تواند فضای اتاق را تغییر دهد، که به طور معمول فضایی برای ارتباط صادقانه تر و کار گروهی ایجاد می کند. به جای عجله در پاسخ، عقب می ایستیم، استنشاق می کنیم و موضوع را از منظرهای متعدد ارزیابی می کنیم. به نظر می رسد این استراتژی غیرمعمول به نظر می رسد، به خصوص در یک محیط شرکتی شلوغ، اما برای تیم من و من، نسبتا موثر بوده است.
مطالب مرتبط: چرا رهبران باید هنر صبر را بیاموزند؟
2. عقب نشینی های تیم سازی
من عقب نشینی های رشد شخصی و حرفه ای را برای خود و تیمم در اولویت قرار می دهم تا خودآگاهی بیشتر را پرورش دهم. چنین محیطهای غوطهوری فرار ما از روالهای روزمره را تسهیل میکند و رشد جمعی و دروننگری را تقویت میکند. در تجربه من، محیطی که در خلال عقبنشینیها پرورش داده میشود، آسیبپذیری و صراحت را ایجاد میکند که به ندرت در محیطهای اداری معمولی قابل دستیابی است. این عقب نشینی ها تجارب توسعه مشترک را تسریع می کند، تیم را به یکدیگر نزدیکتر می کند و ارتباطات عمیقی ایجاد می کند.
یکی از حیاتی ترین اتفاقات در سفر من به عنوان یک رهبر، آموزش زبان انگلیسی در آسیا بود. ببینید، من نارساخوان هستم و همیشه با ناامنی هایی در مورد املا، خواندن و نوشتن مبارزه کرده ام. من در تمام عمرم این اضطراب را تحمل کرده بودم، اضطرابی که اغلب مرا از استفاده کامل از فرصت ها باز می داشت.
بعد از تامل بلیط یک طرفه تایلند خریدم. مصمم بودم با وجود ناامنیام، انگلیسی تدریس کنم. بعد از یک ماه کوبیدن سنگفرش، در یک مدرسه زبان در یک آزمون آزمایشی شرکت کردم. موضوعی که قرار بود تدریس کنم – ورزش. احساس میکردم کلاهبردار هستم و به سختی توانستم از طریق استماع شرکت کنم، اما تلاش کردم و کار را به دست آوردم. با گذشت زمان، مربی معلم مدرسه شدم و آن زمان بود که داستانم را با مربی سابق در میان گذاشتم. مواجهه با ترس من را آزاد کرد، و این به درسی تبدیل شده است که هر روز تمرین میکنم – به جای دور زدن ترس، مستقیماً از میان ترس عبور کنم.
مرتبط: 7 تفاوت بین رهبری ذهن آگاه و شیدایی
3. اشتباهات خود را بپذیرید
رهبران به طور طبیعی در دام این باور می افتند که باید همه راه حل ها را داشته باشند. با این حال، اعتراف به اشتباهات و پذیرفتن صراحت می تواند بسیار موثرتر از تلاش برای ارائه یک تصویر کامل باشد. من صاحب اشتباهاتم هستم طوری رفتار نمی کنم که انگار همه چیز را می دانم. اگر چیز مهمی برای به اشتراک گذاشتن نداشته باشم سکوت می کنم. وقتی اشتباه می کنید، آن را اعلام کنید. در مورد کارهایی که دفعه بعد می توانید متفاوت انجام دهید بحث کنید. این نشان می دهد که یادگیری از طریق اشتباهات مشکلی ندارد و لحن پیشرفت مستمر را برای تیم تعیین می کند.
اخیراً، تیم من یک دوره آموزشی تجربه را با هدف ارتقای پیشرفت شغلی و شخصی تکمیل کرد. ایده هم افزایی – که در آن 1+1=3، به این معنی که ما میتوانیم به صورت جمعی بیشتر از آنچه که هرکدام به طور جداگانه میتوانستیم به انجام برسانیم، یکی از نکات اصلی بود. این مفهوم در این هفته زمانی که تیم ضرب الاجل پروژه فشرده ای داشت، مورد استفاده قرار گرفت. تیم به سرعت جمع شدند، یک استراتژی توسعه دادند، آن را اجرا کردند، و سپس دوباره گرد هم آمدند تا ارزیابی کنند که چه چیزی خوب بوده و چه چیزی خوب نیست. ایگو کمتر حضور داشت. صداقت در مورد بهترین نحوه مشارکت ظاهر شد. آگاهی گروهی در مورد ملاقات و فراتر از انتظارات قابل لمس است.
زبان مشترک و خودآگاهی ما از کارگاه به ما کمک کرد تا بدون منیت یا اصطکاک غیر ضروری با هم همکاری کنیم. این فرآیند برای هر عضو نیروبخش بود و این انرژی در بازخورد مشتری قابل لمس بود. این رویکرد کاملاً در تضاد با رهبری سنتی است که اغلب بر کنترل، استراتژی و تصمیم گیری مبتنی بر نفس تأکید دارد. در مقابل، رهبری آگاهانه، باز بودن و اولویت دادن به رشد را بر کمال تشویق می کند.
مطالب مرتبط: چگونه یک رهبر آگاه باشیم که در برابر بحران ها مقاوم است
4. ارتباط شفاف و صادقانه را تقویت کنید
من ساده صحبت می کنم، بدون شکر. شخصی نیست، اما همیشه بر اساس نتایج است. گاهی اوقات، پذیرش واقعیت ممکن است سخت باشد، اما درک واضح موقعیت برای پیشرفت بسیار مهم است.
در رهبری متعارف، اغلب تمایل به نوک پا در اطراف حقیقت یا ملایم کردن بازخورد به گونه ای وجود دارد که تأثیر آن را کاهش دهد. با این حال، بر اساس تجربه من، این رویکرد باعث سردرگمی و مانع پیشرفت می شود.
من مشاهده کرده ام که تیم من به دلیل ارتباط واضح و مستقیم با اعتماد و کارایی بیشتری کار می کند. ما روی وظایفی که در دست داریم تمرکز می کنیم و راه هایی برای تقویت حمایت متقابل خود در رسیدن به اهداف و پیشبرد ماموریت پیدا می کنیم. این رویکرد عملیات ما را بسیار بهبود بخشیده و فرهنگ مثبتی را ایجاد کرده است که بازخورد را به عنوان فرصتی برای پیشرفت شخصی و حرفه ای به جای انتقاد صرف می داند.
در طول تجربه رهبری خود، اهمیت رهبری آگاهانه را دیده ام. این نیاز به فداکاری برای مشارکت کامل، معتبر و متمرکز بر توسعه شخصی و حرفه ای دارد. همه چیز در مورد ایجاد فرهنگی است که اصالت را بر سطحی نگری و خدمات را بر کنترل اولویت می دهد. این سفر هنوز در حال گسترش است، و تأثیر قابل توجه رهبری با توجه آگاهی غیرقابل تردید است – هم برای من و هم برای افرادی که افتخار رهبری آنها را دارم.
https://www.entrepreneur.com/leadership/4-leadership-practices-that-transformed-my-company/479998