سه نقطه کور که مانع از رشد شما می شود

من می خواهم سه نقطه کور رهبری را که ممکن است شما را مشتاق کند برجسته کنم.

1. نقطه کور محصول محور

نظرات بیان شده توسط مشارکت کنندگان کارآفرین مربوط به خود آنهاست.

تغییر ممکن است ترسناک باشد، و انسان‌ها، همانطور که ما هستیم، تمایل طبیعی به مقاومت در برابر آن دارند – به خصوص زمانی که به نظر می‌رسد همه چیز مثل همیشه خوب عمل می‌کند. من مشاهده کرده‌ام که انتظار بیش از حد طولانی برای اجرای تغییرات حیاتی می‌تواند به همان اندازه که تغییر زیاد مکرر مضر باشد.

اگرچه حامیان اجرایی مسئول مدیریت مداوم حساب نیستند، داشتن این رابطه با مشتری بینش ارزشمندی را ارائه می دهد که در غیر این صورت ممکن است از بین برود. علاوه بر این، مشتریان وقتی بدانند که رهبران ارشد سازمان ما به طور فعال درگیر هستند و واقعاً به تجارت خود اهمیت می دهند، احساس ارزشمندی بیشتری می کنند.

غلبه بر نقاط کور

من همیشه مدیر عاملی متمرکز بر محصول بوده ام. شخصیت من تمایل زیادی به صعود دارد و من هرگز از اینکه یک محصول “به اندازه کافی خوب” باشد راضی نیستم. من همیشه برای بهتر شدن محصول تلاش می کنم. وقتی مردم به من می گویند کاری را نمی توان انجام داد، من را مجبور می کند تا راهی برای اثبات اشتباه آنها پیدا کنم. من همچنین مرتباً از مشتریان خود درباره پیشرفت هایی که می خواهند در محصولات ما مشاهده کنند، بازخورد دریافت می کنم. با گذشت زمان، این منجر به لیست بلندپروازانه ای از پیشرفت های محصول شد که نقشه راه روشنی در پشت خود نداشت. در حالی که این تأثیر منفی بر رشد درآمد نداشت، بر کارایی و پذیرش تأثیر گذاشت، زیرا ما در حال عرضه بسیاری از محصولات جدید به طور همزمان، گاهی حتی قبل از آزمایش کامل آنها بودیم.

مطالب مرتبط: نادیده گرفتن نقاط کور خود را متوقف کنید – در عوض آنها را در آغوش بگیرید

2. نقطه کور بازخورد-جهل

مطالب مرتبط: 4 نقطه کور مالی که می تواند شما را از کسب درآمد بیشتر باز دارد

نزدیک بودن به مشتریان

نقاط کور رهبری اغلب نادیده گرفته می شوند، اما می توانند به طور قابل توجهی بر پیشرفت یک شرکت تأثیر بگذارند. صاحبان و رهبران کسب و کار باید بتوانند فوراً این نقاط کور را شناسایی و برطرف کنند، خواه تعادل بین نوآوری محصول با یک برنامه اجرایی واضح، تأیید بازخورد تیم، پذیرش تغییر یا حفظ ارتباط با مصرف کنندگانشان باشد.

اینها فقط نادیده گرفتن جزئی نیستند. وقتی بیش از حد روی تصویر بزرگ‌تر تمرکز می‌کنید، گاهی اوقات حوزه‌های مهم بدون توجه رها می‌شوند و می‌توانند مانع رشد واقعی شوند.

هر شرکت موفقی توسط یک تیم قوی و مشترک هدایت می شود. شرکت ما بر اساس ارزش‌های اصلی ما زندگی می‌کند – تیم‌ها، که مخفف کار تیمی، توانمندسازی، مسئولیت‌پذیری، احترام متقابل و خدمات است. ما یک شرکت بسیار تیم گرا هستیم و برای نظرات و توصیه های تیمم ارزش قائل هستم. به عنوان یک مدیرعامل، برای من غیرممکن و ناپایدار است که در تمام جزئیات سازمان درگیر باشم. بنابراین، من باید یاد می گرفتم که به تیمم اعتماد کنم تا بازخورد متفکرانه و راه حل های قابل دستیابی به من ارائه دهد. این بینش ها باید همیشه عینی و در راستای اهداف بلندمدت ما باشند. وقتی می بینم تصمیمی گرفته شده یا ابتکاری به سمتی می رود که من لزوماً آن را انتخاب نمی کردم، آن وقت است که وظیفه من است که وارد کار شوم و تیم را به مسیر مشخص شده هدایت کنم، حتی اگر محبوبیت نداشته باشد.

این محور مستلزم یک سازماندهی مجدد قابل توجه بود که با مقاومت روبرو شد. ما نه تنها ساختار پشتیبانی جدیدی را پیاده سازی کردیم، بلکه یک مرکز پشتیبانی جدید را نیز افتتاح کردیم که قیمت بالایی داشت. تأخیر لزوماً رشد ما را کاهش نداد، اما اجرای این تغییر منجر به بهبود قابل توجهی در کارایی، حفظ و رضایت کلی مشتری شد.

نقطه کور در اینجا ترس از برهم زدن وضعیت موجود است. تغییر همیشه با ابروهای برافراشته و ناهماهنگی حداقل در اجرای اولیه مورد استقبال قرار خواهد گرفت. در مقابل تغییر، چه خوب و چه بد، با شدت برابر مقاومت می شود. با این حال، به عنوان رهبر، ما باید آماده باشیم تا نیاز به تغییر را پیش بینی کنیم، شاخص ها را بشناسیم و قبل از اینکه شرایط ما را مجبور به انجام آن کند، اقدام کنیم. این یک تعادل دشوار است – شما به طور مکرر تغییر می کنید و تیم را مختل خواهید کرد. خیلی طولانی به تاخیر بیفتید و فرصت ها را از دست بدهید.

وظیفه هر مدیر عامل این است که تصمیمات را شکل دهد، نه لزوماً هر تماسی را انجام دهد. یکی از اصول بنیادی شرکت ما «توانمندسازی» است و من معتقدم که بسیار مهم است که رهبران ما از اختیار و اعتماد به نفس برای اتخاذ تصمیمات حیاتی برخوردار باشند. من به دنبال رهبرانی هستم که به طور کامل چشم انداز شرکت را درک کنند و بتوان به آنها اعتماد کرد تا قضاوت هایی را انجام دهند که بتوانم از آنها حمایت کنم.

در تلاش برای گسترش کسب و کار، از دست دادن عناصر کمتر آشکاری که می توانند کارها را متوقف کنند، آسان است. به‌عنوان فردی که همیشه عمیقاً در پیشبرد شرکت من نقش داشته است، دیده‌ام که حتی رهبری با نیت خوب نیز می‌تواند نقاط کور داشته باشد – زمینه‌هایی که رویکرد شما، علی‌رغم بهترین تلاش‌هایتان، ممکن است مانع موفقیت شود.

مدیر ارشد فناوری ما دائماً اولویت‌ها و تمرکز را تغییر می‌داد تا فهرست رو به رشد ایده‌های محصول من را برآورده کند. یکی از بهترین تصمیمات من این بود که یکی از معاونان خود را به سمت مدیر ارشد تولید ارتقا دهم. هنگامی که او وارد عمل شد، ما توانستیم فرآیندهای توسعه محصول خود را اصلاح کنیم و در نهایت سرعت خود را در بازار افزایش دهیم. نقشه راه محصول ما اولویت بندی بهتری دارد و انتشار محصول به طور مساوی فاصله گرفته است. این استراتژی زمان بیشتری را برای آموزش صحیح تیم ما قبل از انتشار برای مشتریان خود فراهم می کند. در نتیجه، عرضه محصولات ما با نرخ پذیرش بالاتر موفقیت آمیزتر بوده است.

کسب و کارها مانند موجودات زنده و تنفسی هستند. تصمیمات یا استراتژی هایی که در گذشته موثر بوده اند ممکن است با رشد و تکامل شرکت دیگر موثر نباشند. به همین دلیل است که رهبران باید به جای اجتناب از تغییر از آن استقبال کنند. یک مثال اخیر در کسب و کار خودمان، مدل پشتیبانی ما است. ما سال ها همین مدل پشتیبانی را داشتیم و برای مدت طولانی، واقعاً خوب کار می کرد. در دو سال گذشته، ما چندین محصول جدید منتشر کرده‌ایم و تعداد مشتریان خود را تقریباً دو برابر کرده‌ایم، بنابراین متوجه شدیم که برای خدمات بهتر به مشتریان خود به ساختار متفاوتی نیاز داریم.

این تشخیص و فعال بودن می‌تواند فرصت‌های تازه‌ای را برای سازمان شما و توسعه و رشد تیم باز کند و در نهایت منجر به موفقیت‌های بزرگ‌تر شود.

مجله ترفندهای اینستاگرام

https://www.entrepreneur.com/growing-a-business/the-three-blind-spots-preventing-you-from-growth/479144

آخرین نقطه کوری که قابل ذکر است این است که رهبران یا صاحبان مشاغل از مشتریان خود بسیار دور می شوند. گاهی اوقات، ما تمایل داریم که لایه ها و لایه هایی از افراد بین خود و مشتری نهایی داشته باشیم. با این حال، باید به خاطر داشته باشید که ارتباط عمیق با مشتریان خود بسیار مهم است. در شرکت ما، ما یک برنامه حامی اجرایی داریم که در آن هر مدیر به گروهی از مشتریان اختصاص داده می‌شود تا یک لایه پشتیبانی اضافی را ارائه دهند که تجربه مشتری را بالا می‌برد.

مطالب مرتبط: چه چیزی یک رهبر بزرگ را در مقابل یک مدیر عالی می سازد؟

3. نقطه کور مقاومت در برابر تغییر

دیدگاهتان را بنویسید