5 سوال که قبل از گفتن بله به چیز جدید می پرسم

وقتی برای اولین بار شروع کردم ، به همه چیز بله گفتم.

این همان کاری است که بیشتر کارآفرینان انجام می دهند. شما در حالت ساخت هستید ، و نمی خواهید فرصتی را از دست بدهید ، بنابراین شما تقویم خود را جمع می کنید و به جلو فشار می آورید. اما در بعضی از مواقع ، تمام این گفته ها بله به یک مسئولیت تبدیل می شود.

برای من ، آن را به شکل حواس پرتی نشان داد. من وقت خود را صرف چیزهایی می کردم که با نقاط قوت ما هماهنگ نبود ، به مشتریان خود خدمت نکردم ، و اگر صادقانه هستم ، من یا تیمم را انرژی نمی بخشد. من می دانستم که برای ارزیابی سیل فرصت هایی که به وجود آمده است به یک فیلتر احتیاج دارم.

بنابراین من یکی ساختم.

امروز ، قبل از اینکه به هر چیز جدیدی بگوییم ، خواه یک محصول باشد ، یک مشارکت یا یک ابتکار بزرگ ، ما آن را از طریق پنج سؤال ساده اما قدرتمند اجرا می کنیم. این سؤالات ما را بر روی آنچه انجام می دهیم ، به چه کارهایی انجام می دهیم ، و به کجا می رویم و به کجا می رویم.

اگر به سرعت در حال رشد هستید یا احساس نازک کششی می کنید ، این فیلتر ممکن است به شما نیز کمک کند.

مرتبط: 6 سؤالی که قبل از گفتن “بله” به هر چیزی می پرسم

1. این چه تاثیری در رشد ما دارد؟

این جایی است که من شروع می کنم. رشد باید بخشی از نتیجه باشد ، اما نه فقط رشد درآمد. این می تواند به معنای افزایش سهم بازار ، گسترش به یک طاقچه استراتژیک ، ساختن نمونه کارها ما یا حتی بهبود مهارت داخلی ما باشد. اما باید تجارت را به روشی معنی دار به جلو سوق دهد.

من یاد گرفته ام که فراتر از آشکار نگاه کنم. بعضی اوقات ، یک فرصت جدید در یک بخش مشتری ایجاد می کند که قبلاً در دسترس نبود. این نقطه ورود اولیه ممکن است بزرگترین راننده درآمد شما نباشد ، اما می تواند شما را برای ارائه راه حل های تأثیرگذارتر در خط قرار دهد.

این همان چیزی است که من آن را رشد بالایی می نامم: چیزی که باعث ایجاد حرکت می شود ، نه فقط حرکت.

2. آیا این با توانایی منحصر به فرد ما هماهنگ است؟

تیم ما قدرت خاصی دارد: با استفاده از ترکیبی متمایز از استراتژی بازاریابی و فروش ، محصولات با اختراع و با اختراع کشاورز را به بازار عرضه می کند. ما فقط ابزارهایی را توزیع نمی کنیم – ما داستان آنها را می گوییم ، اعتماد می سازیم و آنها را در مقابل افراد مناسب قرار می دهیم.

وقتی در آن خط می مانیم ، پیروز می شویم.

اما من قبلاً از آن خط خارج شده ام. من یک بار یک پروژه را صرفاً به این دلیل که شخص پشت آن را دوست داشتم. محصول آنها با آنچه در حال حاضر در بازار بود متفاوت نبود و با نقاط قوت ما بازی نمی کرد. سرانجام مجبور شدیم از آن دور شویم و در ضمن ، هرگز نباید می گفتیم بله.

هر بنیانگذار باید بداند که آنها چیست واقعاً ، واقعاً خوب در و هنگامی که آن را تعریف کردید ، باید از آن محافظت کنید.

مرتبط: قبل از شروع کار سمت خود به این 7 سوال پاسخ دهید

3. آیا این نشان دهنده رسالت و ارزشهای ما است؟

در Thunderstruck ، مأموریت ما واضح است: ما کشاورزان را با محصولات نوآورانه ای که مشکلات دنیای واقعی را حل می کند ، متصل می کنیم. آن کلمه ، نوآورانه، یک معامله گر است. اگر یک محصول متفاوت یا بهتر نباشد ، اگر چیزی را به روش هوشمندانه تر حل نکند ، برای ما مناسب نیست.

ما نیازی به لیست چک برای خراب کردن سوء استفاده نداریم. ما ارزشهای خود را می دانیم ، چیزهایی مانند صداقت ، احترام و تفکر طولانی مدت. اگر ما یک شریک یا فرصت بالقوه را ارزیابی می کنیم و چیزی احساس خستگی می کند ، ما به آن غریزه اعتماد داریم.

به عنوان یک بنیانگذار ، دقایقی که تصمیم می گیرید تصمیماتی را شروع کنید که با چه کسی باشید یا چرا شروع کرده اید ، کل بنیاد شروع به ترکیدن می کند. شما شفافیت خود را از دست می دهید. تیم شما آن را احساس می کند. و در نهایت ، مشتری شما نیز چنین می کند.

4. آیا موفقیت به معنای آزادی بیشتر است یا کمتر؟

بسیاری از کارآفرینان به هر قیمتی رشد را تعقیب می کنند ، فقط بعداً متوجه شدند که آنها خودشان قفس ساخته اند.

سالها پیش ، خودم را در آن نقطه پیدا کردم. من وقت ، انرژی و منابع را در یک سرمایه گذاری از نظر فنی موفق می کردم ، اما این باعث انعطاف پذیری صفر شد. من به طور همزمان دو مشاغل را اداره می کردم و فضایی برای تنفس نداشتم. این تجربه یک حقیقت بحرانی به من آموخت: اگر فرصتی آزادی بیشتری ایجاد نکند ، رشد واقعی نیست.

این روزها ، من فقط به چیزهایی می گویم که به تیم ما فضای بیشتری برای حرکت می دهد ، نه وزن بیشتری برای حمل.

مرتبط: هر تجارت موفق بررسی های بدی دارد – حتی مال من. در اینجا نحوه مقابله با بازخورد منفی آورده شده است.

5. آیا سرگرم کننده خواهد بود؟

بیشتر کارآفرینان هنگام ارزیابی یک فرصت جدید به تفریح فکر نمی کنند. آنها در مورد رشد ، مقیاس و اجرای فکر می کنند. اما اگر کار به شما یا تیم شما انرژی ندهد ، آن حرکت دوام نخواهد داشت.

سرگرمی به این معنی نیست که باید آسان باشد. این بدان معنی است که چالش احساس ارزش آن را دارد. این بدان معناست که مردم شما تکیه می کنند ، بدون بررسی. وقتی چیزی کلیک می کند می توانید تفاوت را حس کنید. تیم درگیر است. ایده ها جریان دارند. در اتاق انرژی وجود دارد.

و وقتی این جرقه در آنجا نیست ، می توانید آن را احساس کنید. اتاق ساکت است. پیشرفت کند می شود. هیچ کس هیجان زده نیست که دوباره آن را انتخاب کند.

من از هر دو طرف بوده ام. وقتی چیزی را به دست می آوریم که ما را هیجان زده می کند ، عملکرد بهتری داریم. فروش واضح تر می شود. بازاریابی خلاق تر می شود. کل شرکت قوی تر است.

بنیانگذاران غالباً از شادی غافل می شوند زیرا در صفحه گسترده ظاهر نمی شود. اما اگر قصد دارید چیزی معنی دار رشد دهید ، باید پایدار باشد. شادی همان چیزی است که موتور را در حال کار نگه می دارد. آن را نادیده بگیرید ، و همه چیز کند می شود. اولویت بندی آن ، و همه چیز سریعتر حرکت می کند.

در پایان روز ، فرصت بخش سختی نیست. جهان پر از زمین های براق ، ایده های خوب و افرادی که وقت شما را می خواهند.

قسمت سخت دانستن اینکه چه چیزی است مال شما تعقیب و چه چیزی فقط سر و صدا است.

این همان کاری است که این فیلتر انجام می دهد. استاتیک را پاک می کند. این تیم شما را متمرکز می کند ، ارزش های شما دست نخورده و رشد شما پایدار است. زیرا در پایان ، این مربوط به میزان شما نیست. این در مورد تبدیل شدن به نوع رهبری است که می داند واقعاً سزاوار وقت شما است.