این امر مستلزم رهایی از سیلو بازاریابی و پذیرش موقعیت یکپارچه تر و تأثیرگذارتر در سازمان های ما است.
طرز فکر سازنده
یک سازنده می داند که باید از تطبیق پذیری و دیدگاه منحصر به فرد خود برای پر کردن شکاف های ارتباطی بین بخش ها استفاده کند. گاهی اوقات مدیران ارشد به اندازه کافی در جزئیات آشنا نیستند. گاهی اوقات کارمندان سطح پایین به طور کامل زمینه استراتژیک را درک نمی کنند.
به همین دلیل است که آخرین نیاز من برای یک استاد ساز این است که یک «کندوی زنبور عسل» شخصی متشکل از مترجمان آزاد و پیمانکاران فرعی را پرورش دهد که می توان از آنها برای کمک به اجرای طرح بازی استفاده کرد. این بدان معناست که ما باید در یکپارچگی چند سازمانی استاد شویم، با متخصصان خارجی plug-and-play که به اندازه کافی چابک هستند تا در صورت فراخوانی سریع حرکت کنند و یک تیم اصلی از بازاریابان که به اندازه کافی همه کاره هستند تا آنها را در پروژه های مورد نظر بگنجانند. بر اساس مورد
همانطور که هوش مصنوعی و سایر فناوریها بازاریابی را تغییر میدهند، نقش CMO به تکامل خود ادامه خواهد داد. در 3 تا 5 سال آینده، برای اکثر سازمان ها غیرممکن خواهد بود که تمام متخصصان موضوع مورد نیاز برای بازاریابی مدرن را به کار گیرند.
مرتبط: شما چه نوع کانکتوری هستید؟ چرا برای کسب و کار شما اهمیت دارد
بسترسازی
بنابراین، اولین نیاز من برای یک سازنده اصلی، یکپارچگی بیش از حد است، چیزی که باید در فرهنگ و شیوه های دپارتمان شما گنجانده شود. در اینجا چند توصیه برای فعال کردن این ویژگی ها در توسعه تیم شما وجود دارد:
- به تیم بازاریابی خود آموزش دهید تا تأثیرگذاران سازمانی و رهبران فکری باشند. آنها را تشویق کنید تا به طور معمول برای مشارکت در طرح های متقابل کارکردی داوطلب شوند.
- این انتظار را ایجاد کنید که بازاریابان در سطح مدیر باید در رهبری ابتکارات متقابل کارکردی مهارت داشته باشند، نه اینکه فقط در آنها شرکت کنند. اگر هنوز آنجا نیستند، وظیفه ماست که آنها را به آنجا برسانیم.
- یک محیط بازاریابی باز ایجاد کنید. همه باید اجازه داشته باشند در جعبه شنی بازاریابی نظرات خود را ارائه دهند یا با ما شریک شوند. این پیام مسئولیت پذیری را به سازمان ارسال می کند.
- ابتکارات بازاریابی را در چارچوب اهداف سازمانی ساختار دهید. تیم شما باید بیاموزد که پروژه های خود را بر اساس نحوه افزودن ارزش به شرکت و پیشبرد استراتژی بزرگتر چارچوب بندی کند.
- فرصت هایی را برای تیم بازاریابی خود فراهم کنید تا در مقابل تیم اجرایی صحبت کنند. این استعدادهای آنها را به نمایش می گذارد و آنها را در مورد چگونگی متقاعد کردن و حمایت موثر آموزش می دهد.
- ساختار جلسه خود را طوری طراحی کنید که رشد و تعامل را تقویت کند. جلسات هفتگی را با به روز رسانی های گسترده وضعیت و بررسی عمیق موضوعات خاص ارائه شده توسط اعضای تیم برگزار کنید. فعالیت های تیم سازی را به طور منظم ترکیب کنید.
- اطمینان حاصل کنید که همه در جلسات بازاریابی شما مشارکت دارند. هیچ سواری رایگان وجود ندارد. راه هایی را بیابید که هر یک از اعضای تیم ارزش افزوده داشته باشند، حتی بازاریاب های جوان را در موقعیت های چالش برانگیز قرار دهید تا به رشد آنها کمک کند.
- انرژی و غیر رسمی را بالا نگه دارید. مانند یک تیم فوتبال قهرمانی، شما نمی خواهید آنها سخت بازی کنند. فاصله قدرت را کاهش دهید و بازاریابی را به عنوان آزمایشگاهی برای ایجاد ارزش در نظر بگیرید.
مرتبط: سطح بعدی ادغام کسب و کار اینجاست و به آن Hypertasking می گویند
رابط نقطه اصلی
آیا برای تبدیل شدن به یک استاد ساز آماده هستید؟
مجله ترفندهای اینستاگرام
https://www.entrepreneur.com/growing-a-business/how-the-best-cmos-unlock-value-across-an-entire-organization/480237
آیا تا به حال متوجه شده اید که یک همسال با وجود اینکه بحث را به درستی درک نمی کند، در یک جلسه ساکت نشسته است؟ در تجربه من، این می تواند ناشی از چندوظیفه بودن یا به سادگی ترس از نادان به نظر رسیدن باشد. صرف نظر از این، این یک قاتل بهره وری برای ایجاد ارزش است، زیرا حامی جلسه از اطلاعات مهمی که برای اجرای موفقیت آمیز نیاز دارند محروم است. از این رو، دومین نیاز من برای یک سازنده اصلی، چیزی است که من آن را “Cief Dot Connector” می نامم، نقشی که در اکثر سازمان های امروزی به طور مزمن نادیده گرفته شده است.
بدون توجه به علت، ما باید دیالوگ را به گونه ای قاب کنیم که به طور کامل در اتاق نفوذ کند. گاهی اوقات این مستلزم پرسیدن سؤالات “گنگ” است تا اطمینان حاصل شود که همه پیامدها و پیامدها کاملاً درک شده و آشتی دارند. سازنده هرگز جلسه را ترک نمی کند تا زمانی که همه نقاط به درستی به هم متصل شوند، مشارکت کامل انجام شود و تراز به دست آید.
آینده متعلق به کسانی است که می توانند پل بسازند، نقطه ها را به هم متصل کنند و در تمام جنبه های کسب و کار موفق شوند. سازنده اصلی، حافظ طرح استراتژیک است، و دارای مهارت فکری و عملی برای ایجاد ارتباط با طیف گسترده ای از تیم های داخل و خارج سازمان است.
علاوه بر این، یک سازنده اصلی می داند که خلق ارزش در نهایت توسط دارایی های نامشهود سازمان، یعنی استعداد و فناوری، هدایت می شود. بنابراین، بازاریابان با تأثیر مستقیم بر این حوزهها، تأثیر خود را به حداکثر میرسانند. ما باید رهبران فکری داخلی با خطوط دید واضح در سراسر ماتریس شویم. با این حال، این امر تنها از طریق یکپارچگی سازمانی گسترده امکان پذیر است. در واقع، من استدلال میکنم که موفقیت یک برند مستلزم آن است که بازاریابی یکپارچهترین تیم در کل شرکت باشد – عملی که من آن را یکپارچگی بیش از حد مینامم.
مطالب مرتبط: آیا شما یک سازنده، شتاب دهنده یا ثابت کننده هستید؟
فعال کردن یکپارچگی بیش از حد
مطالب مرتبط: 8 چیز مهمی که کارآفرینان معمولاً هنگام راه اندازی یک شرکت نادیده می گیرند
ساخت کندوی عسل
برای اطمینان از این درک، ما باید پروژه های خود را در چارچوب اهداف سازمانی که قبلاً همسو شده اند، چارچوب بندی کنیم. ما همچنین باید انتظارات روشنی در مورد چگونگی سنجش موفقیت پروژه های خود داشته باشیم و همیشه پس از این واقعیت، حلقه را با همتایان خود ببندیم. علاوه بر این، اگر از آن انتظارات کوتاهی کنیم، بسیار مهم است که از نتایج فرار نکنیم. سازنده اصلی همیشه مسئولیت نهایی را بر عهده می گیرد، که شامل به اشتراک گذاشتن درس های آموخته شده برای دفعه بعد است. این رویکرد باعث ایجاد اعتماد و اعتبار میشود، و اجازه میدهد برای ابتکارات ارزشآفرینی آینده، فرصت بیشتری داشته باشیم.
رویکرد “سازنده” در بازاریابی بسیار فراتر از ساخت کمپین ها و استراتژی ها است. تشخیص می دهد که ارزش واقعی یک بازاریاب در خارج از جعبه ایمنی دپارتمان باز شده است. به عبارت دیگر، برای اینکه واقعاً تحول آفرین باشیم، باید فرآیندهای سازمانی حیاتی را که بیشترین تأثیر را بر استراتژی کسب و کار دارند، شناسایی کرده و مستقیماً درگیر شویم. اینها می توانند گردش کار عملیاتی، شیوه های تجربه مشتری یا مهندسی محصول جدید باشند.
به دنبال CMO ها باشید تا در پیشرفت های فناوری، تجربه مشتری و توسعه فرهنگ مشارکت بیشتری داشته باشند، جایی که ارزش آفرینی زیادی در سازمان اتفاق می افتد. با خروج از سیلو بازاریابی، ما آزاد خواهیم بود که ارزش آفرینی را در کل سازمان هدایت کنیم، پتانسیل کامل بازاریابی را باز کنیم و به رهبران ضروری در شرکت های خود تبدیل شویم.
در طول زندگی حرفهایام که شامل بازاریابی شرکتی، کارآفرینی و تبلیغات میشود، شاهد تحولی چشمگیر در نقش CMO بودهام. سازمانها از ترکیب منحصربهفرد ما از قابلیتهای چپ و راست مغز بهره میبرند تا به روشهای غیرمنتظرهای به ارزش سازمان بیافزایند.
نظرات بیان شده توسط مشارکت کنندگان کارآفرین مربوط به خود آنهاست.
یکی از بزرگترین چالشهای CMO امروزی، ایجاد تعادل بین نیاز به پاسخگویی بازاریابی و بازگشت سرمایه با جنبههای خلاقانه و کمتر ملموس ساخت برند است. به همین دلیل است که سومین نیاز من برای یک استاد ساز، بسترسازی مناسب از طریق شفافیت و ارتباط است. به بیان ساده، اگر سازمان متوجه باشد که ما چه چیزی را پیشنهاد می کنیم و چرا، آنها به احتمال زیاد آزادی و انعطاف پذیری را برای دنبال کردن جنبه های هنری تر و کمتر قابل سنجش بازاریابی ارائه می دهند.
CMO مدرن که دیگر محدود به مرزهای تبلیغات سنتی و مدیریت برند نیست، باید به یک “مستر سازنده” تبدیل شود – معمار ارتباطات بین سازمانی و خلق ارزش.