چه برنامه ای در مورد فرزندپروری به من آموخت – و استارتاپ های موفق

چه برنامه ای در مورد فرزندپروری به من آموخت – و استارتاپ های موفق

نظرات بیان شده توسط همکاران کارآفرین خودشان هستند.

من هرگز فکر نمی کردم که والدین و استارتاپ ها با هم مشترک باشند تا اینکه خودم را به طور همزمان در حال پیمایش در هر دو نفر بودم. به عنوان یک مادر و یک شخص در فضای فنی که محصولات خود را در پی پال و فورد ساخته است ، کار من همیشه در حل مشکلات بیش از حد متمرکز بوده است.

با این حال ، راه اندازی یک برنامه طراحی شده برای کمک به خانواده ها ، مدیریت خانواده را به من نشان داد چیزی را که انتظار ندارم به من نشان دهد: اجرای یک استارتاپ و بزرگ کردن کودک واقعاً مشابه است.

هر دو نیاز به صبر ، سازگاری و توانایی عملکرد تحت عدم اطمینان شدید دارند. هر دو خواستار تصمیم گیری با داده های ناقص هستند ، به غرایز خود اعتماد کنید و از شکست های مداوم یاد بگیرید. و درست مانند فرزندپروری ، ساختن یک استارتاپ شما را مجبور می کند تا فراتر از خود فکر کنید زیرا ، در نهایت ، این مربوط به چه چیزی نیست شما می خواهم این در مورد ایجاد چیزی است که به دیگران کمک می کند تا مشکلات را حل کنند.

مرتبط: 5 درس کارآفرینان می توانند از معلمان K-12 بچه های خود جمع شوند

درس 1: ساختار آزادی ایجاد می کند

وقتی یک مادر مجرد شدم ، مجبور شدم بفهمم چگونه می توانم کار را انجام دهم ، برنامه دخترم و واقعیت جدید عاطفی داشتن پشتیبانی کمتر. من به یک سیستم نیاز داشتم تا بار ذهنی مدیریت همه چیز را به تنهایی جایگزین کنم. این مشکلی است که بسیاری از والدین – و به ویژه مادران – با آنها روبرو هستند: این بار ذهنی پنهان. این همان چیزی است که باعث شد من برنامه مدیریت هوشمند خانواده خود را بسازم که به والدین کمک می کند تا کارهای ، برنامه ها و مسئولیت های خانگی را ترتیب دهند.

در فرزندپروری ، ساختار پیش بینی خود را برای احساس امنیت به کودکان می دهد. در یک استارتاپ نیز همین مسئله صادق است. بدون ساختار ، هرج و مرج داده شده است. در راه اندازی من ، ما مجبور شدیم سیستمی را ایجاد کنیم که تیم کوچک ما بتواند بدون قدم زدن روی انگشتان دست یکدیگر سریع حرکت کند. ما پروتکل های ارتباطی واضح ، چرخه های اسپرینت مداوم و معیارهای موفقیت تعریف شده را تنظیم کردیم. این خلاقیت را محدود نکرد بلکه در واقع آن را تشویق کرد.

من آمده ام تا ساختار را نه به عنوان یک محدودیت بلکه به عنوان ابزاری برای توانمندسازی ببینم. هرچه پایه و اساس قابل پیش بینی تر باشد ، فضای بیشتری برای انعطاف پذیری در جایی که حساب می شود وجود دارد.

درس 2: تکرار راه است

وقتی دخترم کوچک بود ، من خیلی نگران شدم که والدین را “درست” کنم. من کتاب ها را خوانده ام ، به دنبال مشاوره و آزار و اذیت در مورد تصمیمات هستم. اما حقیقت این است که والدین یک مسیر خطی نیستند ، در عوض یک سری تنظیمات ثابت است. آنچه یک سال کار می کند ممکن است در مرحله بعدی کار نکند. بچه ها تکامل می یابند ، و شما باید با آنها تکامل دهید. خیلی شبیه نرم افزار!

استارتاپ ها فرقی نمی کنند. هنگامی که ما برای اولین بار برنامه خود را راه اندازی کردیم ، دیدگاه روشنی در مورد عملکرد آن داشتم. اما هنگامی که والدین واقعی شروع به استفاده از آن کردند ، فهمیدم که ما از چند طریق کار اشتباهی را ساخته ایم. ما بیش از حد فرض کرده بودیم. اولین سیستم مدیریت کار ما سفت و سخت بود و نحوه عملکرد خانواده های مختلف را به خود اختصاص نمی داد. والدین می خواستند سفارشی سازی بیشتری داشته باشند ، و بچه ها خواستار بازی بیشتر بودند. ما مجبور شدیم آن را از هم جدا کنیم و آن را بر اساس رفتار واقعی کاربر بازسازی کنیم.

درس؟ کمال یک اسطوره است. شما باید بارها و بارها – بارها و بارها بسازید ، آزاد کنید ، آزمایش کنید و پالایش کنید. چه این یک برنامه باشد و چه کودک ، هدف این نیست که آن را از ابتدا “درست” بدست آورید بلکه به پیشرفت خود ادامه دهید.

مرتبط: این اصل نادیده گرفته شده کلید موفقیت در راه اندازی است

درس 3: شما همیشه به یک روستا احتیاج دارید

من قبلاً اعتقاد داشتم که باید خودم ، چه در خانه و چه در محل کار ، همه چیز را اداره کنم. این دروغ بیش از حد بسیاری از ما ، به ویژه زنان ، به خودمان می گوییم.

من به عنوان یک والدین ، ​​من این روش سخت را یاد گرفتم که تلاش برای انجام همه کارها به تنهایی یک مسیر سریع برای فرسودگی است. من مجبور شدم یاد بگیرم که به من واگذار کنم ، به دخترم اعتماد کنم تا مسئولیت های بیشتری را به عهده بگیرد و به شبکه پشتیبانی من تکیه دهد.

این تغییر ذهنیت به راه اندازی من منتقل شد. در ابتدا ، من سعی کردم همزمان در همه جا باشم: دست زدن به محصول ، بازاریابی ، جمع آوری کمک های مالی و پشتیبانی کاربر. پایدار نبود یادگیری اعتماد به تیم من ، مسئولیت های نمایندگان و در صورت لزوم ، متخصصان را در اختیار شما قرار می دهد و فقط شرکت را بهتر نمی کند. این مرا به یک رهبر بهتر تبدیل کرد.

من همچنین فکر می کنم این مربوط به بنیانگذار شما است. پیدا کردن یک بنیانگذار که چشم انداز و ارزش های شرکت آن با خود شما مطابقت دارد ، مهم است زیرا آنها نیز بخشی از روستای شما خواهند بود.

استارتاپ ها و خانواده ها هر دو در هنگام اشتراک مسئولیت شکوفا می شوند. هیچ کس نمی تواند یا باید وزن کامل را تحمل کند.

درس 4: مقاومت عاطفی برای پیروزی

استارتاپ ها یک غلتک عاطفی هستند و والدین نیز به همین ترتیب (به خصوص در سالهای نوجوانی!). شما می توانید یک هفته عالی داشته باشید که همه چیز روی آن کلیک می کند ، فقط باید توسط چیزی غیر منتظره به هرج و مرج پرتاب شود.

راه حل در هر دو مورد؟ مقاومت و چسبندگیبشر

من لحظاتی را به عنوان بنیانگذار که فکر می کردم ، داشته ام من در این کار خوب نیستم! چگونه می توانم این مشکلی را که من از آن چیزی نمی دانم حل کنم؟ من به عنوان یک مادر لحظاتی داشتم که فکر کردم ، من نمی دانم چه کاری انجام می دهم. اما من یاد گرفته ام که لحظه های سخت می گذرد. راه پیش رو این است که ادامه دهید ، حتی اگر تمام پاسخ ها را ندارید.

انعطاف پذیری در مورد عدم موفقیت نیست. این در مورد سازگاری با شکست بدون از دست دادن احساس هدف شماست.

مرتبط: چگونه یک مادر شاغل می تواند این روزها موفق باشد؟ 6 استراتژی برای موفقیت به عنوان یک کارآفرین و والدین

درس 5: مأموریت بسیار مهم است

در بعضی از مواقع ، هم در فرزندپروری و هم در استارتاپ ها ، باید نفس خود را رها کنید. این در مورد شما نیست ؛ این در مورد افرادی است که شما در خدمت آنها هستید ، کاربران یا مشتریان.

به عنوان والدین ، ​​کار من این نیست که فرزندی را که منعکس می شود پرورش دهم من – این برای بزرگ کردن کودکی است که به شخص خود تبدیل می شود. با راه اندازی من ، هدف من ساختن برنامه نیست من می خواهم این برای ساختن چیزی است که واقعاً به خانواده ها کمک می کند. بهترین ایده ها اغلب از آنچه فکر می کنم باید وجود داشته باشد بلکه از آنچه کاربران به من می گویند نیاز دارند.

کار یک بنیانگذار ، مانند والدین ، ​​ایجاد چیزی است که آنها را پیشی می گیرد. برای قرار دادن چیزی در حال حرکت ، آن را پرورش دهید ، و در نهایت ، بگذارید فراتر از آنها رشد کند.

ساختن یک ابزار جدید من را به پدر و مادر بهتری تبدیل کرده است. فرزندپروری من را به بنیانگذار بهتر تبدیل کرده است. هر دو نقش من را مجبور به سازگاری ، پذیرش نواقص و قرار دادن مأموریت بالاتر از نفس کرده اند.

اگر بنیانگذار هستید ، از فرزندپروری درس بگیرید: ساختار آزادی ایجاد می کند ، تکرار مهم است و تاب آوری بزرگترین دارایی شماست. و اگر پدر و مادر هستید ، از استارتاپ ها درس بگیرید: از کمال رها شوید ، سیستم هایی بسازید که برای شما کار می کنند و در صورت لزوم از محوری نترسید.

چه فرزند یا یک شرکت را پرورش می دهید ، هدف واقعی یکسان است: ایجاد چیزی معنی دار ، چیزی که ماندگار است و چیزی که جهان را کمی بهتر از آنکه پیدا کنید ، بهتر می کند.

مجله ترفندهای اینستاگرام

https://www.entrepreneur.com/growing-a-business/what-building-an-app-taught-me-about-parenting-and/488344

دیدگاهتان را بنویسید