چرا عاقلانه ترین رهبران قبل از عمل گوش می دهند

ده سال پیش ، من در لبه یک صخره بلند و تند و تیز و موج دار با امواج به طرز چشمگیری در اطرافم ایستادم. سه یا چهار پا دورتر ، احاطه شده با گشت و گذار در اقیانوس فامی ، یک سنگ حتی بلندتر و تند و تیزتر را برخاست. خورشید داغ بود ، هوا با طراوت خنک بود. من از برخی از خرابی های مورد نیاز در سیشل لذت می بردم و از صخره صعود می کردم زیرا می خواستم شواهد عکاسی برای شش دخترم به خانه در کالیفرنیا برگردم.

برای من پیش آمد که اگر بتوانم به نوعی آن را به سنگ دوم و چشمگیرتر تبدیل کنم ، بهتر به نظر می رسد ، بنابراین بلافاصله سعی کردم بفهمم چگونه. من متوجه یک سری سنگ بین این دو شدم که ممکن است به عنوان نوعی پل باشد. مشکل این بود که شکاف فعلی من خیلی لغزنده بود تا به سادگی از پایین بیاید. من باید پرش کنم.

عصبی بودم اما مصمم بود. احساس قدرتمندی کردم – کمی ورزشکار. هرگونه شک و تردید با افزایش ناگهانی اعتماد به نفس ، که به من دستور داد به دنبال آن بروم. سپس من همسرم 15 ساله را شنیدم ، راشل ، که از ساحل فیلمبرداری می کرد ، بگو “آیا مطمئن هستید که این ایده خوبی است؟”

مرتبط: تنها 2 پاسخ شما برای تشخیص حرکت بعدی خود نیاز دارید

شواهد ویدیویی از فاجعه ای که در پی آن نیست ، هرگز نور روز را نمی بیند. کافی است که بگوییم من کاملاً به سنگ دوم نرسیدم. آن شب در هتل ، همانطور که در رختخواب دراز کشیدم و به فکر پا دردناک من ، بدن ضرب و شتم و عزت نفس کبود شده بود ، برای من پیش آمد که احتمالاً یک درس رهبری در اینجا وجود دارد.

من می توانم از یکی از دو روش به حادثه خود فکر کنم. اولین مورد این بود که همسر دوست داشتنی من اعتماد به نفس من را در لحظه حقیقت تضعیف کرده بود. در غیر این صورت ، من به عنوان یک گربه به سختی فرود می آمده ام. اخلاقی برای رهبران مشاغل مشتاق این است: جسورانه باشید. به صداهای جدید گوش ندهید. به خودتان ایمان داشته باشید و موفقیت در پی خواهد بود.

دیدگاه دوم این بود که راشل دقیقاً سؤال درست را پرسیده بود. تقریباً در سن 40 سالگی و نه کاملاً در نخست وزیر من ، باید می فهمیدم که حمله به سنگ دوم ایده ای کمتر از ستاره است. در واقع ، من احتمالاً در اختیار داشتن آن را درک کرد آنچه من برای اعتماد به نفس گرفتم در واقع شجاع بود. من می دانستم که خودم در حال صحبت کردن هستم ، اما تا آن زمان ، عقب نشینی خیلی دیر شده بود.

پس از بررسی دقیق شواهد موجود برای یک میلی ثانیه ، درب شماره دو را انتخاب کردم. در تجربه من ، رهبری همیشه در مورد جسارت دیگران در زمین های خطرناک نیست. غالباً ، این مسئله گوش دادن به همه طرف ها و متفکرانه پذیرش بهترین توصیه ها است. آیا من وقت خود را برای گوش دادن به ورودی از همه جهات به کار بردم؟

مرتبط: آیا شما آماده راه اندازی یک شرکت هستید؟ این 6 سوال را از خود بپرسید.

آیا من از دیدگاه های دیگر برای این نکته که به آنها اجازه داده ام نتایج را تغییر دهند ، ارزش قائل هستم؟

به هیچ وجه خاص ، در اینجا برخی از افکار که در 24 ساعت آینده برای من اتفاق افتاده است ، در حالی که من در ساحل نشسته ام (من را فقیر می دانم) به جای غواصی غواصی ، پای مجروح خود را پرستار می کنم:

• داشتن یک شخصیت قوی و رقابتی در هر راه رفتن از زندگی مزایای آن را دارد ، اما فروتنی معمولاً در صدر لیست نیست. شناخته شدن برای ایده های خوب می تواند خاطره شما را از همه بسیاری ، بسیاری از موارد بد که پیش از آن بودند یا حتی همراهی داشتند ، ابراز کند. من در این سالها که از لحاظ عاطفی شخصاً در ایده های خودم سرمایه گذاری نکرده ام ، خوب نشده ام ، اما مواقعی وجود دارد که طرف پادشاه من می تواند مسئولیت را بر عهده بگیرد و مرا به سمت یک فروپاشی ناخوشایند سوق دهد. اینها زمانهایی است که من به هرچه بیشتر افراد نیاز دارم تا خردم را زیر سوال ببرم.
• اگر راشل ده ثانیه قبل از سؤال خود سؤال کرده بود ، این احتمال وجود دارد که فکرش را کنم و نتیجه گرفتم که نه ، میمون کردن سطوح نرم و صاف ، سخت و ناهموار احتمالاً بهتر از آن بود که کوهنوردان خیلی چابک تر از خودم باشند. من تعجب نخواهم کرد ، اگر او مانند او عقب بماند ، زیرا او شک داشت که من به هر حال این نکته را می گیرم.
• در آینده ، تراشیدن حتی یک یا دو ثانیه از آن شک و تردید می تواند به معنای تفاوت بین یک براق صاف ، بدون ازدواج و برعکس باشد. و تنها تیغ روانشناختی در این سناریو ، آموزش و آموزش خودم برای گوش دادن به مردم است – به خصوص افرادی که مرا به خوبی می شناسند. یک خط بسیار خوب بین یک جهش ایمان و جهشی از هوبریس وجود دارد ، و گاهی اوقات ، شما به شرکای خود با چشم انداز نیاز دارید تا به شما کمک کنند تا قضاوت کنند.
• صرفه جویی در اتاق در شخصیت شما برای نزدیک شدن دقیقاً همین است: یک تصمیم آگاهانه که به دنبال آن عمل می شود. وقتی صحبت از ورزش ، مدرسه ، خلاقیت و غیره می شود ، ما رابطه بین تمرین و بهبود را بدون هیاهو زیاد می پذیریم. با وجود مسائل اخلاقی ، اخلاقی و معتدل ، رویکرد ما دقیق تر است. اگر بتوانم خودم را برای صعود آموزش دهم ، می توانم خودم را آموزش دهم تا گوش کنم.
• گاهی اوقات ، شما اشتباه می کنید. راشل دیدگاه متفاوتی نسبت به من داشت که من در آنجا به طور دقیق با امواج در من برخورد کردم. با این حال ، اگر در آینده خود را در شرایط مشابه پیدا کنیم ، یک تمرین و تمرین از طرف من احتمالاً دیدگاه او را تغییر خواهد داد. اشتباه بودن یک بار به این معنی نیست که من از این پس مجبور هستم مکان کمتری را انتخاب کنم. این فقط بدان معنی است که من باید بهتر آماده شوم.

آلبرت انیشتین گفته است: “هر احمق می تواند بداند. نکته این است که درک کنیم.” من از زمان کودکی در مورد فضیلت گوش دادن می دانم ، اما درک من چقدر عمیق است؟ ممکن است از خود همین سوال را بپرسید. آن را از یک فرد خوب متخلف بگیرید: هشدار که ده ثانیه خیلی دیر می آید ، واقعاً یک پیشگویی است و در پایان اشتباه یکی از این موارد می خورد.