چرا شفافیت در مواقع بحران بیش از حد ارزیابی می شود
نظرات بیان شده توسط همکاران کارآفرین خودشان هستند.
همه ما آن را شنیده ایم: “با تیم خود شفاف باشید.” این توصیه ای است که در هر صفحه راه اندازی و کارگاه رهبری ارائه می شود ، به خصوص وقتی که آبها خشن می شوند. و در نگاه اول ، به نظر می رسد مانند یک فرد بدون مغز است. چه کسی نمی خواهد حقیقت را بداند؟ چه کسی نمی خواهد در جایی صادقانه کار کند؟
اما در ضخامت یک بحران ، واقعیت پیچیده تر است. هنگامی که شما کسی هستید که کشتی را هدایت می کنید و آبها خرد می شود ، فراخوان شفافیت بسیار ساده تر به نظر می رسد. تفاوت بسیار واقعی بین باز و بیش از حد تیم شما وجود دارد. مقدار مناسب اطلاعات می تواند وضوح و اعتماد ایجاد کند. خیلی زود ، خیلی زود ، یا به روش اشتباه می تواند منجر به سردرگمی ، حواس پرتی و حتی وحشت شود.
بیشتر مردم – به ویژه بنیانگذاران – این درس را به سختی یاد می گیرند. شاید این کار با تلاش برای باز بودن کامل شروع شود: شما هر به روزرسانی جدید را به محض ورود به اشتراک می گذارید ، به هر خطری اشاره می کنید و سعی می کنید همه را در هر تصمیم سخت درگیر کنید. هدف خوب است. اما پس از آن متوجه عوارض جانبی می شوید: سؤالات اضطراب ، شایعات زمزمه شده و تیمی که احساس پایداری کمتری می کند ، نه بیشتر.
در اینجا به همین دلیل شفافیت می تواند در واقع در یک بحران به تیم شما آسیب برساند و به جای آن چگونه به آن رسیدگی کند.
شفافیت بدون زمینه باعث ایجاد سر و صدا می شود ، نه وضوح
رهبری پر از اهداف کثیف و متحرک است. در طی یک بحران ، داشبورد شما روشن می شود ، صندوق ورودی شما با آلارم پر می شود و هر جلسه مجموعه جدیدی از سؤالات را به وجود می آورد. برای برخی ، غریزه این است که همه آن را به اشتراک بگذارد – تا حد ممکن باز باشد تا هیچ کس احساس نشود یا در تاریکی نگه داشته شود.
اما اطلاعات خام بدون زمینه می تواند بدتر از گفتن چیزی نباشد. اگر به تیم خود هر نقطه داده و زنگ هشدار دهنده را بدون اینکه ابتدا آن را حس کنید ، به آنها می دهید ، یک تکه از قطعات پازل را به آنها تحویل می دهید و از آنها می خواهید که تصویر را بسازند. برخی سعی خواهند کرد ، اما بیشتر آنها احساس گم شدن می کنند. فرضیات شکاف ها را پر می کنند. (و معمولاً ، این فرضیات به نفع شما فرود نمی آیند!)
زمینه همان چیزی است که وضوح را از هرج و مرج جدا می کند. به جای حقایق خام ، مردم باید بدانند که این حقایق چیست میانگینبشر آیا ما با یک بحران نقدی روبرو هستیم یا فقط یک فروپاشی فصلی مورد انتظار؟ آیا بازخورد این مشتری نشانه روند بزرگتر است یا یک طرفه؟ وظیفه شما به عنوان یک رهبر تفسیر داستان در پشت داده ها قبل از به اشتراک گذاشتن گسترده آن است. اگر هنوز آن را حس نکرده اید ، تیم شما نیز نخواهد بود.
هنگامی که شما آماده به اشتراک گذاشتن هستید ، پیشینه را ارائه دهید ، تفکر خود را به اشتراک بگذارید و توضیح دهید که چرا اهمیت دارد. و اگر هنوز نمی دانید ، اشکالی ندارد که این حرف را بزنید. “این چیزی است که ما می دانیم ، این چیزی است که ما نمی کنیم ، و آنچه در آینده انجام می دهیم وجود دارد.” این تثبیت کننده تر از داده های حکایتی و عدم اطمینان است.
مباشرت عاطفی در مقابل سرریز عاطفی
صداقت مهم است ، اما نظم و انضباط عاطفی نیز چنین است. در فشار یک بحران ، می تواند وسوسه انگیز باشد که ترس ها و اضطراب های خود را با صدای بلند پردازش کنید ، تقریباً به عنوان راهی برای دعوت از تیم خود به استرس خود. اما بین اجازه دادن به مردم و درخواست از آنها برای تحمل بار شما ، دنیای تفاوت وجود دارد.
اگر هر ترس ، شک یا پیش نویس سناریویی را که در حال تجربه آن هستید به اشتراک می گذارید ، خطر می کنید تیم خود را به سمت یک غلتک عاطفی بکشید. آنها به جای اینکه درگیر شوند ، در نهایت سوار اسلحه به فکر بدترین حالت شما می شوند. این احساس می تواند هر هفته روحیه جدیدی به همراه داشته باشد ، و حواس پرتی و فرسودگی است.
آنچه تیم شما در واقع به شما نیاز دارد این است که شما پردازش خود را با هیئت مدیره ، مربیان یا یک دایره کوچک از مشاوران انجام دهید – افرادی که کار آنها کمک به شما در مرتب سازی تفکر خود است. هنگامی که شما پایه و اساس هستید ، می توانید برگردید و آنچه را که مهمترین آنها به گونه ای است که به دیگران کمک می کند تا کار خود را انجام دهند ، به اشتراک بگذارید.
بشریت خود را به اشتراک بگذارید ، بله ، اما تالار شهر خود را به گروه درمانی تبدیل نکنید. تیم شما سزاوار فکر شما است ، نه واکنش فیلتر نشده شما.
شفافیت با اجماع برابر نیست
یکی از بزرگترین تصورات غلط در مورد شفافیت این است که به این معنی است که همه رای می دهند. در یک بحران ، رهبری گاهی اوقات شما را ملزم به تصمیم گیری سریع ، حتی موارد غیرقانونی می کند. اگر شفافیت را برای اجماع اشتباه می کنید ، خطر را کاهش می دهید و از این بدتر ، این تصور را می دهید که هر مسئله ای برای بحث و گفتگو است.
شما می توانید و باید استدلال خود را توضیح دهید ، گزینه هایی را که در نظر گرفته اید ترسیم کنید و در مورد خطرات مورد نظر شما واضح باشید. اما در نهایت ، تیم شما باید بداند که شما در قبال تماس پاسخگو هستید و در جهت خود اطمینان دارید – حتی اگر همه موافق نیستند.
دعوت از بازخورد همانند افتتاح هر موضوع برای همه پرسی تیمی نیست. بعضی اوقات ، آنچه مردم بیشتر به آن احتیاج دارند ، اطمینان از اینکه شخصی کشتی را هدایت می کند.
زمان و تحویل به همان اندازه پیام مهم است
این فقط چیزی نیست که شما می گویید ، بلکه چه موقع و چگونه آن را می گویید. رها کردن یک به روزرسانی سخت در یک ایمیل در اواخر روز جمعه یا پراکندگی اطلاعات جزئی در Slack می تواند اضطراب تیم شما را بدتر کند. درعوض ، تیم خود را جمع کنید ، توجه کامل خود را به آنها نشان دهید و به آنها فضا برای پرسیدن سؤال حتی اگر هنوز تمام پاسخ ها را ندارید.
از طریق ارتباطات خود نیز فکر کنید. مردم به چک های منظم احتیاج دارند ، اما هر بار که ورودی جدیدی دریافت می کنید ، به موج جزر و مدی نیاز ندارند. پیش بینی ، ایمنی ایجاد می کند ، حتی اگر خود اخبار چیزی نباشد که آنها امیدوار بودند.
شفافیت ، هنگامی که با اندیشه انجام شود ، باعث ایجاد مقاومت و اعتماد می شود. اما در یک بحران ، کار شما این نیست که لیستی در حال اجرا از هر مشکل و امکان به اشتراک بگذارید. این برای تفسیر حقایق ، متناسب سازی آنها و ارتباط با احتیاط است. صداقت اهمیت دارد ، اما قضاوت نیز چنین است.
در سخت ترین لحظه ها ، تیم شما به دنبال یک دست آرام روی چرخ است. به آنها وضوح و اعتماد به نفس بدهید و خیلی راحت تر آن لحظه ها را می گیرید.
همه ما آن را شنیده ایم: “با تیم خود شفاف باشید.” این توصیه ای است که در هر صفحه راه اندازی و کارگاه رهبری ارائه می شود ، به خصوص وقتی که آبها خشن می شوند. و در نگاه اول ، به نظر می رسد مانند یک فرد بدون مغز است. چه کسی نمی خواهد حقیقت را بداند؟ چه کسی نمی خواهد در جایی صادقانه کار کند؟
اما در ضخامت یک بحران ، واقعیت پیچیده تر است. هنگامی که شما کسی هستید که کشتی را هدایت می کنید و آبها خرد می شود ، فراخوان شفافیت بسیار ساده تر به نظر می رسد. تفاوت بسیار واقعی بین باز و بیش از حد تیم شما وجود دارد. مقدار مناسب اطلاعات می تواند وضوح و اعتماد ایجاد کند. خیلی زود ، خیلی زود ، یا به روش اشتباه می تواند منجر به سردرگمی ، حواس پرتی و حتی وحشت شود.
بیشتر مردم – به ویژه بنیانگذاران – این درس را به سختی یاد می گیرند. شاید این کار با تلاش برای باز بودن کامل شروع شود: شما هر به روزرسانی جدید را به محض ورود به اشتراک می گذارید ، به هر خطری اشاره می کنید و سعی می کنید همه را در هر تصمیم سخت درگیر کنید. هدف خوب است. اما پس از آن متوجه عوارض جانبی می شوید: سؤالات اضطراب ، شایعات زمزمه شده و تیمی که احساس پایداری کمتری می کند ، نه بیشتر.
بقیه این مقاله قفل شده است.
به کارآفرین بپیوندیدبا امروز برای دسترسی
https://www.entrepreneur.com/leadership/why-transparency-is-overrated-in-times-of-crisis/495377