این تغییر ساده باعث شد تقریباً یک شبه بهبود یابد – و به یک مزیت رقابتی عظیم تبدیل شد

در سال 2014 ، من در یک چهارراه بودم.

شرکت من ، Jotform در حال رشد بود ، اما تولید ما نبود. در آن زمان ، ما حدود 15 کارمند داشتیم و در حالی که همه سخت کار می کردند ، احساس می شد چرخ های خود را می چرخانیم.

هر شخص ساکت شد و در پروژه های خود دفع کرد. من ناامید شدم زیرا کارکنان برای من خیلی بزرگ شده بودند که مستقیماً درگیر محصول باشم همانطور که در روزهای ابتدایی خود داشتم. من احساس جدا شدن کردم و کارمندان من نیز همینطور بود.

بنابراین در سال 2015 ، من تصمیم گرفتم که امور را تغییر دهم: از آن به بعد ، کارمندان به تیم های کوچک و عملکردی متقاطع تقسیم می شوند. به جای تندرست بین اولویت ها ، هر تیم روی یک محصول واحد متمرکز شده است. من همچنین هر گروه را با طراح خود جفت کردم و از ابتدا تا انتها به آنها مالکیت کردم. این یک نقطه عطف بود.

تقریباً یک شبه ، کیفیت کار ما بهبود یافته است. تیم ها سریعتر حرکت کردند ، بهتر ارتباط برقرار کردند و انگیزه بیشتری داشتند. از آن زمان ، تیم های عملکردی متقابل به بخش اصلی فرهنگ ما تبدیل شده اند-و یکی از بزرگترین مزایای رقابتی ما.

به همین دلیل است که آنها خیلی خوب کار می کنند – و چه بنیانگذاران دیگر می توانند از تجربه ما بیاموزند.

مرتبط: 4 راه آسان برای ساخت فرهنگ تیمی-و اینکه چگونه تجارت شما را بهتر می کند

حرکت انسان به سمت کار تیمی

کاملاً مستند است که انسان موجودات اجتماعی هستند که در تنظیمات گروهی رشد می کنند.

روانشناس سوزان مک دانیل به انجمن روانشناسی آمریکا گفت: “جهان بسیار پیچیده است ، هیچ کس مهارت و دانش لازم را برای تحقق تمام آنچه را که می خواهیم انجام دهیم ندارد.” “تیم های بین رشته ای راهی برای تحقق این امر هستند.”

فراتر از آن ، همکاری برای تقویت خلاقیت و بهره وری شناخته شده است ، که باعث کاهش سطح کورتیزول می شود و باعث می شود کارکنان احساس تحقق و درگیر تر کنند. به عنوان یک مقاله سفید که توسط دانشکده بازرگانی دانشگاه کارولینای شمالی منتشر شده است: “در ابتدایی ترین سطح ، مردم می خواهند حس تعلق را احساس کنند و به همین ترتیب ، همکاری مرحله مرکزی را می گیرد زیرا این امر به ایجاد محیطی کمک می کند که افراد بخواهند به آن تعلق داشته باشند.”

البته این وظیفه رهبران است که محیطی را که چنین تیم هایی تشکیل می شوند ، پرورش دهند. در روزهای ابتدایی Jotform ، من فقط تعداد معدودی از کارمندان داشتم که همگی گره خورده بودند و همه به معنای هدف به اشتراک می گذارند. هرچه رشد کردیم ، پراکنده تر شدیم و احساس کردم که اهدافمان مبهم می شوند.

تنها در آن زمان بود که فهمیدم که یک رهبر بزرگ ، برای من به معنای ساختن یک تیم عالی است – جایی که همه چیز دیگری را با میز آورده اند و مهارت های آنها بقیه را تکمیل و تقویت می کند.

مرتبط: 10 مرحله ساده برای ساختن یک تیم استثنایی و کارآمد

نقش ارتباطات

هرکسی که استخدام کرده باشد می داند که تعادل مناسب شخصیت ها ، مهارت ها و نقاط قوت بسیار مهم است. در مورد مونتاژ تیم های عملکردی متقابل نیز همین کار را می کند.

تیم های ما نسبتاً جمع و جور هستند و از بین سه تا پنج نفر تشکیل شده اند-یک توسعه دهنده ارشد ، یک توسعه دهنده جلوی ، یک توسعه دهنده پشتی ، یک طراح و یک توسعه دهنده CSS. برخی نیز دارای مدیران پروژه یا محصول هستند. آنها به صورت خودمختار عمل می کنند – آنچه در آن کار می کنند و نحوه کار روی آن با برخی پارامترها به عهده آنهاست.

به دلیل این استقلال ، ارتباطات کاملاً مهم است. همه به مجموعه ای از مهارت های منحصر به فرد کمک می کنند ، و مهم است که اطمینان حاصل کنید که هر شخص در همان صفحه قرار دارد. این بدان معناست که برخی از تیم ها از راه دور هستند و برخی دیگر همکار هستند ، اما ما هرگز از راه دور و در محل در همان تیم مخلوط نمی شویم.

هنگام تشکیل تیم جدید ، ضروری است که هنجارهای ارتباطی از خفاش برقرار شود ، به روانشناس سازمانی دیوید بورکوس در یک قطعه توصیه می کند بررسی تجارت هارواردبشر در اوایل ، اعضای تیم باید در مورد اصول اولیه چگونگی تعامل ، تصمیم بگیرند ، از چند بار به روزرسانی های وضعیت به روش ارجح ارائه بازخورد.

ممکن است اساسی به نظر برسد ، اما مرتب سازی زودهنگام زودهنگام می تواند تفاوت بزرگی در خط ایجاد کند. بوركوس می نویسد: “عدم ایجاد هنجارهای همکاری به هم تیمی ها می گوید كه آنها می توانند با این وجود كار و ارتباط برقرار كنند ، و این باعث می شود كه پیام ها از دست بروند.” “علاوه بر این ، بدون دستورالعمل های واضح ، برخی از افراد به ناچار احساس می کنند که از حلقه خارج می شوند ، در حالی که برخی دیگر احساس می کنند همه کارها را انجام می دهند.”

من کاملاً موافقم خرابی ارتباطات مسئول بخش بزرگی از اصطکاک بین تیمی است. با پرداختن به این نقاط درد در اوایل ، تیم های کوچک برای موفقیت بهتر هستند.

مرتبط: داخلی ، از راه دور ، هیبرید-شرکت جهانی من هر سه را انجام می دهد. در اینجا نحوه یافتن موفقیت در هر تنظیم آورده شده است.

چگونه همکاری اعتماد ایجاد می کند

ما تیم های خود را به یک دلیل کوچک نگه می داریم: نزدیک بودن اعتماد به نفس ایجاد می کند.

من متوجه شده ام که وقتی تیم های عملکردی ما به یکدیگر اعتماد دارند ، آنها سخت تر کار می کنند. هیچ کس نمی خواهد دیگران را رها کند.

تحقیقات این مسئله را نشان می دهد: طبق گفته موسسه تحقیقات Greenlight ، 74 ٪ از پاسخ دهندگان فکر نمی کنند که تیم آنها به اهداف مشترک خود متعهد باشد ، در حالی که 71 ٪ متعهد به افزایش یکدیگر از طریق بازخورد نیستند. به همین ترتیب ، اکثریت معتقدند که عملکرد رنج می برد و 81 ٪ ادعا می کنند که تیم آنها در هیچ جایی در نزدیکی پتانسیل کامل خود فعالیت نمی کند.

در تضاد با آنچه اتفاق می افتد وقتی تیم ها واقعاً خوب با هم کار می کنند. من دست اول را مشاهده کرده ام که تیم های ما به عنوان یک کل بهتر از آنچه که به عنوان افراد انجام می دهند ، عملکرد دارند. آنها هنگامی که کسی گیر کرده است ، یکدیگر را بالا می برند ، برنده های خود را با هم جشن می گیرند و به عنوان یک گروه از طریق مشکلات کار می کنند.

10 سال است که تیم های عملکردی متقابل به سنگ بنای فرهنگ Jotform تبدیل شده اند ، و من می توانم به یقین بگویم که این یکی از بهترین تصمیماتی است که من گرفته ام. من به عنوان یک رهبر ، آموخته ام که سازمان شما فقط به اندازه افرادی که در آنجا کار می کنند قوی است و نقش من ایجاد محیطی است که به آنها اجازه می دهد تا شکوفا شوند.

این به معنای ریزگردها یا قدم زدن با تمام پاسخ ها نیست. این به معنای ساختن ساختارهای مناسب ، تعیین اهداف واضح و سپس اعتماد به تیم خود برای انجام بهترین کاری است که انجام می دهند. هنگامی که مردم احساس قدرت ، حمایت و ارتباط با یک هدف مشترک می کنند ، بهترین کار خود را ارائه می دهند.

در سال 2014 ، من در یک چهارراه بودم.

شرکت من ، Jotform در حال رشد بود ، اما تولید ما نبود. در آن زمان ، ما حدود 15 کارمند داشتیم و در حالی که همه سخت کار می کردند ، احساس می شد چرخ های خود را می چرخانیم.

هر شخص ساکت شد و در پروژه های خود دفع کرد. من ناامید شدم زیرا کارکنان برای من خیلی بزرگ شده بودند که مستقیماً درگیر محصول باشم همانطور که در روزهای ابتدایی خود داشتم. من احساس جدا شدن کردم و کارمندان من نیز همینطور بود.