این تجربیات همچنین شیوهای را که در حال حاضر FutureFund را اداره میکنم، پلتفرم رایگان جمعآوری کمک مالی برای گروههای مدرسه K-12 که من تأسیس کردم، شکل داد. در اینجا توصیه من در مورد ایجاد روابط کاری قوی برای تنظیم سازمان شما برای کار تیمی بهتر و موفقیت بیشتر است.
باید بدانید مردم از کجا می آیند
یکی از کارهایی که ما به عنوان یک تیم اجرایی هنگام دور هم جمع شدن انجام می دهیم، به اشتراک گذاشتن یک داستان شخصی است. این معمولاً چیزی در مورد خانواده است و اغلب شامل یک مبارزه شخصی است. حتی می تواند منجر به اشک شود.
مطالب مرتبط: من با بیش از 2000 کاندید مصاحبه کرده ام – این 2 سوالی است که از بهترین استخدام کنندگان پرسیده ام
این در مورد مدیریت خرد نیست
دانستن افراد خود به منزله نگه داشتن آنها نیست. از گردن یک نفر نفس بکش، او می آید که از تو رنجیده شود. اما به آنها نشان دهید که به آنها اهمیت می دهید و آنها را قدرتمند خواهید کرد. این یک تفاوت ساده اما مهم است.
10 سال بعد این کارمند هنوز با ما بود و دوباره کارش عالی بود. اما اگر روش دیگری را در پیش گرفته بودم، هرگز نمیتوانستم آن را مشخص کنم.
یکی از جنبه های مربیگری مؤثر این است که خود را به عنوان فردی معرفی کنید که مردم به آنها اعتماد دارند. نه تنها باید مایل باشید در مورد زندگی آنها بیاموزید، بلکه ممکن است نیاز داشته باشید که در مورد زندگی خود نیز راحت صحبت کنید.
همه با به اشتراک گذاشتن چیزی خصوصی درجه ای از آسیب پذیری خود را نشان می دهند و این به جسارت زیادی نیاز دارد. همچنین سطحی از درک، احترام و دوستی ایجاد می کند که من هرگز در هیچ فعالیت دیگری که انجام داده ایم ندیده ام.
روابط کاری قوی دارای مزایای غیرقابل اندازه گیری است
وقتی برای شناخت واقعی تیم خود وقت بگذارید – و اجازه دهید آنها به نوبه خود شما را بشناسند – ممکن است اتفاقات باورنکردنی رخ دهد. بسیاری از این موارد ارزشی دارند که به راحتی قابل کمیت کردن است: درک بهتر ظرفیت هر فرد، فرصتهایی برای مربیگری و مربیگری متمرکزتر، و احساس خطراتی که افراد به راحتی میپذیرند.
اما مزایایی وجود دارد که نمی توانید آنها را به خوبی اندازه گیری کنید، مانند وفاداری و اعتماد. مردم این چیزها را فقط زمانی به شما نمی دهند که به عنوان یک کارفرما به اندازه کافی کادرها را علامت بزنید. آنها باید احساس کنند که شما برای آنها مهم هستید.
دوم این است که از آنها بپرسید که آیا همه چیز خوب است یا خیر. این کاری بود که من انجام دادم و او به من گفت سرطانش برگشته است. او یک جانباز بود و در عراق در معرض برخی از چیزهای ناخوشایند قرار گرفته بود که باعث مشکلات سلامتی او شده بود. ناگهان، این واقعیت که عملکرد او در حال لغزش بود، دیگر موضوع نبود. اولویت ما دریافت پشتیبانی مورد نیاز او بود – و با کمک به او، توانستیم به تجارت کمک کنیم.
سؤالات درست را بپرسید، به پاسخ ها گوش دهید و از باز کردن و به اشتراک گذاشتن زندگی خود نترسید. ممکن است در ابتدا شما را خارج از منطقه راحتی خود قرار دهد – اما همانطور که هر رهبر موفقی به شما می گوید، اینجاست که رشد اتفاق می افتد.